کوچینگ و تغییر عادات

همه ی ما به دنبال موفقیت و پیشرفت در زندگیمان هستیم.

اما خیلی از اوقات علی رغم تلاش هایی که انجام میدهیم و با وجود اینکه خواهان تغییر و بهبود هستیم باز هم تغییر چشمگیری در زندگی خود احساس نمیکنیم.

مسئله چیست؟

در مقاله ی پیشین اشاره کردیم که کوچینگ علمی ست که به انسانها کمک میکند اوضاع زندگی خودشان را بهبود ببخشند.

علم کوچینگ، فردی به عنوان کوچ را در اختیار افراد خواهان رشد قرار میدهد تا بواسطه ی او بتوانند نسبت به خود و وضعیت زندگی خود آگاه شوند و اقدامات لازم در جهت رسیدن به اهداف خود را انجام دهند.

افراد خواهان تغییر در وضعیت فعلی خود هستند.

یکی از مواردی که با تغییر در آن میشود مسیر زندگی فرد را سمت هدفش نزدیکتر کرد مسئله ی عادات است.

اهرمی بسیار قدرتمند به نام عادت در شخصیت هر یک از ما انسانها وجود دارد.

در واقع میتوان گفت شخصیت هر فردی توسط زنجیر عادات محاصره شده است.

و به نوعی فرد در دایره ی عادت های خود فعالیت میکند و در نتیجه آزادی عمل او بسیار کم میشود.

عادات یکسان نتایج یکسان به بار خواهند آورد.

زیرا رفتار و زندگی ما طبق الگوی عادت هایمان شکل میگیرد.

و از آنجا که روند شکل گیری عادات و پس از آن عملکردشان آنچنان ظریف است که به بخشی از هویت ما تبدیل شده اند و در ناخودآگاه ما ریشه دوانده اند،

بنابراین تشخیص عاداتی که زیر بنای رفتارهای ماست بسیار دشوار میشود.

همانطور که در مقاله ی قبل اشاره کردیم باورها به دو دسته ی محدودکننده و یاری دهنده در راستای هدف ما تقسیم میشوند.

عادات هم در علم کوچینگ به دو دسته ی مفید یا کارآمد و مانع یا نا کارآمد تقسیم میشوند.

عادات چیستند؟

عملکرد یا رفتارهایی هستند که به طور منظم و مکرر و اغلب به صورت ناآگاهانه از ما سر می زنند.

و اهمیت آنها از آنجا ناشی می شود که به راحتی می توانند رفتار ما را کنترل کنند.

بر طبق تحقیقات و آماری که دانشگاه دوک آمریکا ارائه کرده است:

بیش از ۴۰ درصد رفتارهایی که از ما سر می زند ناشی از عادات ماست.

یعنی مغز ما مشارکت آگاهانه ای در این گونه رفتارهای ما ندارد.

بلکه براساس مکانیزم از پیش تعیین شده، یعنی سیستم عادات ما عمل می کند.

هر عادتی، اثری از خود برجای خواهد گذاشت و نیز نتیجه ای در پی خواهد داشت.

بنابراین به خروجی ها و دستاوردهای زندگی خود نگاه کنید.

آیا اوضاع بر وفق مراد است؟

آیا روند زندگی تان آنطور که می خواهید پیش می رود؟

آیا سیر کارهایی که انجام میدهید سرانجام شما را به موفقیت میرساند؟

اگر چنین است به شما تبریک میگویم.

شما یک فرد خودآگاه و موفق هستید.

اما اگر پاسخ های واضحی برای این سوالات ندارید و یا اگر جوابتان منفی ست بهتر است تا پایان مقاله ما را همراهی کنید.

باید بپذیریم که عادات از هر نوعی که باشند، پیش برنده یا مانع، ما را در چنگال خود محاصره میکنند.

یعنی تمام توان و انرژی ما تحت لوای آنها قرار میگیرند.

مثلا:

اگر عادت مفیدی مثل مطالعه کردن روزانه جزو عادات شما باشد،

ذهن شما طبق این الگوی ذهنی اجازه نمیدهد انرژی شما صرف کارهای دیگر شود.

و شما را به سمت عادت هر روزتان سوق میدهد و همین امر در مورد عادات ناکارآمد هم صادق است.

جالب است بدانید:

زمانی که عادات در وجود ما شکل میگیرند ذهن ما پس از آن دخالتی در روند تصمیم گیری و رفتارهای سر زده از عادات نمیکند و همه ی ظرافت بحث عادات هم مربوط به جنبه ی ناخودآگاه بودن آنهاست.

ذهن شما یک الگوی از پیش تعیین شده و آماده دارد که طبق آن عمل میکند.

تا زمانی که شما آگاهانه اوضاع را به نفع خود و اهدافتان تغییر دهید.

یعنی در عاداتتان مداخله کنید و آن ها را در جهت رسیدن به اهدافتان تنظیم کنید.

چگونه کوچینگ می تواند در روند تغییر عادات به ما کمک کند؟

از آنجا که فرایند کوچینگ بر توانمندی مراجع تمرکز دارد و هر فرد را دارای پتانسیل ها و ظرفیت های بی نظیری در جهت رفع موانع و حل مسئله ی خود میداند و تنها به یک تسهیل گر به عنوان کوچ در مسیر رسیدن به اهداف خود نیاز دارد، در مسئله ی عادات هم با حفظ چنین رویکردی معتقد است:

اگرچه عادات قدرتمند هستند.

اما ظرفیت ها و توانایی های فرد برای حذف یا جایگزین کردن و یا تقویت عادات خوب یا بد بسیار بیشتر است.

بنابراین تمام تلاش کوچ در جلسات این است که مراجع خود را به سطحی از آگاهی برساند تا واقف بر عادات موثر و یا مخرب خود شود و سرانجام ظرفیت های وجودی او را در جهت اصلاح عادات خود به کار گیرد.

دانستن این نکته اهمیت بسیاری دارد که عادات خوب و بد نسبت به افراد متفاوت است.

و نمیتوان لیستی از عادات خوب و بد برای همه ی افراد مشخص کرد.

یعنی ممکن است یک عادت برای فردی بیهوده و بی ثمر باشد و برای فردی دیگر چنین نباشد.

مثلا اگرچه عادت سحرخیزی عادت فی ذاته خوبی ست.

ولی شاید برای همه ی افراد و در همه ی زندگی ها مفید و موثر نباشد.

بنابراین عادات نسبت به فرد، کارآمدی و ناکارآمدی آنها و در جریان زندگی او مشخص میشود.

و این ما هستیم که باید لیست عادات کارآمد و ناکارآمد خود را مشخص کنیم.

اما چگونه؟

۱) همه ی ما به  آن درجه از شفافیت نسبت به خود نرسیدیم که بتوانیم لیست کاملی از عادات خوب و بد خود تهیه کنیم.

۲) از طرفی دیگر خیلی از عادات در لایه های زیرین شخصیت ما به صورت عادت درآمده اند.

و به رفتارهای ما جهت میدهد و چنان واضح و روشن نیستند که به راحتی بتوان به جنبه ی عادت بودن آنها پی برد.

اما به هر حال به رفتارهای ما جهت میدهند.

۳) مسئله ی مهم دیگر این است که تشخیص مفید یا غیر مفید بودن یک رفتار بسیار سخت است.

در واقع مغز ما نمیتواند میان عادت های خوب یا بد ما تشخیص دهد.

در چنین شرایطی ست که یک کوچ کاربلد میتواند با سولاتی که از شما میپرسد شما را به خودآگاهی برساند.

اما کشف و آگاهی از عادات، یک مسئله است.

و تغییر، رهایی یا جایگزینی آنها با عادات دیگر مسئله ی دیگر است.

اصولا رهایی از عاداتی که در ناخودآگاه ما جای دارند و سال هاست که شخصیت ما براساس آنها شکل گرفته است کار چندان آسانی نیست که نقش یک کوچ در این مسئله پر رنگتر میشود.

بنابراین کار یک کوچ

در درجه ی اول این است که ما را با خودمان شفاف کند و به خودآگاهی برساند.

در درجه ی دوم وقتی که عادات ما از لایه های زیرین به سطح شخصیت ما رسید به بررسی عادات میپردازد.

با ما به گفتگو می نشیند که آیا هر کدام از عادات مورد نظر ما را به سمت اهدافمان میرساند یا خیر.

اگر پاره ای از عادات مانع رسیدن ما به اهدافمان باشد کوچ مسیر تغییر یا رهایی از آنها را تسهیل میبخشد.

کوچ با توجه به ویژگی های شخصیتی مراجع خودش رویکرد مورد نظر را، خودش برای کوچ کردن او انتخاب میکند و مسیر مشخصی را در جهت تغییر و بهبود اهداف برای رسیدن به اهداف مراجع تنظیم میکند.

در واقع یک کوچ همانند چشم سوم برای ما عمل میکند.

چشمی که بواسطه ی آن میتوانیم خود را از بیرون نظاره گر باشیم.

و کل زندگی خود و عاداتی را که در این مسیر شکل گرفته اند ببینیم.

و در جهت تغییر یا رهایی از آنها اقدام کنیم.

با مقالات و آموزش های ما در تیم بیزی کوچ همراه باشید.